Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مشرق»
2024-05-02@07:01:43 GMT

زنانی که خستگی را خسته کردند +عکس

تاریخ انتشار: ۱۹ تیر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۵۷۲۷۴۸

زنانی که خستگی را خسته کردند +عکس

آنجا برایم کششی داشت که دوست داشتم بمانم. عین خاطراتی بود که از زنان یزدی در پشتیبانی جنگ شنیده و خوانده بودم. همیشه دلم می‌­خواست آن فضاهایی که در ذهنم تجسم می‌­کردم، تجربه کنم.

به گزارش مشرق، با تعدادی از بچه­‌ها که برای مصاحبه می‌­رفتند، همراه شدم. دلم می‌­خواست ببینم آنجا چه خبر است؟! نشانی را این طور به ما داده بودند: بلوار پاسداران، خیابان محراب، کوچه معراج.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

نمی‌دانم شهرداری آگاهانه اینطور اسم‌گذاری کرده بود یا نه؛ هر چه که بود ما از محراب عبور کردیم و به معراج رسیدیم.

بیشتر بخوانید: کادر درمان کرونا منتظر استوری‌های این طلبه بودند +عکس امام جمعه‌ای که جان داد تا مردم کرونا نگیرند +عکس خانه دارند اما در حسینیه می‌خوابند +عکس

محله رحمت‌آباد

داخل کوچه، هیچ نشانی نبود که بفهمیم کارگاه ماسک‌دوزی کجاست. انتهای کوچه، پارچه­‌نوشته‌ی کج و معوجی بود که نوشته بود کارگاه قالی‌بافی. احتمال دادیم آنجا باشد که تغییر کاربری داده. در زدیم و پرسیدیم. گفتند نه، چند خانه جلوتر است. بالاخره پیدایش کردیم. روی زنگ اسم‌­های آشنایی دیدم که قبلا در کتاب‌­ها خوانده بودم، سامیه زرگر، اسم خاصی­ که همه یزدی‌های می‌شناسند!­

کنار زنگ دیگر هم نوشته بود دشتی، این هم باید اسم شهیدی باشد اما کدام‌شان؟ نمی‌­دانم. محله رحمت‌آباد کلی شهید با فامیلی دشتی دارد. معمولا در محلات قدیمی یزد، فامیل‌­ها بیشتر مشترک است و اسم مردها هم بیشتر محمد و علی است. وقتی که می‌­خواهند یکی را معرفی کنند، از بس تشابه وجود دارد، مجبورند اسم پدر هم بیاورند، مثلا محمد دشتی فرزند علی.

تکیه بر شهدا

اسم‌­هایی که روی نقشه برای بلوارها و خیابان‌ها انتخاب شده، حالا برایم ملموس‌تر­ می‌­شد. الان جلوی خانه‌­شان بودم. در باز بود، اما زنگ زدیم. جوابی نیامد؛ مطمئن شدیم در به روی همه باز است. وارد که شدیم، هر کس مشغول کاری بود. دو نفر جلو آمدند و خیلی گرم برخورد کردند. سرپرست آنجا وقتی رسیدیم داشت برای بقیه چای می‌­ریخت. خانمی گفت ایشان مسئول پایگاه محله بوده و این­جا هم کارها را مدیریت می‌­کند. خانه نسبتا شیک و بزرگی بود، با فرش و پرده­‌های ست شده به رنگ سبز که خیلی هم بروز نبودند. هفت هشت تا عکس شهید روی شومینه­، اولین چیزی بود که توجهم را جلب کرد. دقت که کردم همه­ جای خانه، عکسی از شهدا پیدا می­‌شد.

زنانی که خستگی را خسته کردند

با پرس‌وجو متوجه شدم اکثر خانم‌­ها همسر یا خواهر شهیدند، یا هر دو. ولی افراد دیگر هم بودند که هر کدام برای حضورشان انگیزه‌­ای داشتند. مسئول پایگاه خودش را سیده نرجس دشتی معرفی کرد. وقتی فامیلی­‌اش را صدا می‌کردی، ۱۰ ۱۲ نفر سر برمی‌­گرداندند. مجبور بودم اشاره کنم.

بی‌بی نرجس؛ خواهر شهید سیدحسن دشتی، وقتی در فضای مجازی درخواست نیاز به خیاط برای دوخت ماسک را دیده بود، اعلام آمادگی کرده بود. اما حالا یک خیاط‌خانه را اداره می‌کرد.

لابه‌لای صحبت‌هایش، فهمیدم خاطرات روزهایی که زیر نظر جهاد به خانواده­ رزمنده‌­ها کمک می‌­کردند، برایش زنده شده است. کارهایی خاص مثل انارچینی و درو کردن گندم. الان هم با یاد آن روزها پای کار آمده بود.

به دنبال گمشده

می‌­دانستیم اینجا خانه­ شهیدی است. ولی اصلاً نمی‌­شد فهمید صاحب‌خانه کیست! از چند نفر پرسیدم تا مرادم را یافتم، چون خودش مثل بقیه نیروها در حال کاری بود. صورتش را از زیر ماسک بیرون کشید تا راحت به حرف بگیرمش. بی‌بی ربابه، خانه‌­اش را دربست برای این کار گذاشته بود. همسر و برادرش شهید شده بودند. شهید محمدعلی فلاح و شهید علی‌محمد دشتی.

مادر پیری داشت که نیازمند مراقبت بود، ولی پابه‌پای بقیه در خیاط‌خانه کار می­‌کرد. تنها یادگار همسر شهیدش، یک دختر است که در شهر دیگری زندگی می‌­کند. نیمی از خانه سهم اوست و گفت از دخترش اجازه گرفته تا خانه را برای این کار بگذارد. یک درصد هم نگران خانه­‌اش نبود. می‌­گفت تمام دغدغه­‌اش این است که کارش مورد قبول خدا باشد و امام زمان و رهبرش از او راضی باشند.

به خاطر وقفه‌ای که در کارش انداختم، عذرخواهی کردم. رفتم کنار بچه­‌های خودمان نشستم؛ با خانمی حرف می‌زدند که خودش را همسر شهید احمدعلی دشتی معرفی کرد.

در طول صحبتش کتف و گردن خود را می‌­مالید؛ آثار درد در چهر ه اش مشخص بود. ولی مدام می‌­گفت من که کاری نمی­‌کنم، کارها را بقیه می‌ کنند. در خانه خودش کارگاه کوچکی با دو تا چرخ‌خیاطی داشت و آن را گذاشته بود برای افرادی که مسیرشان تا این­ کارگاه دور بوده، در عوض خودش می‌­آمد این­جا.

چریک‌های همه‌فن‌حریف!

صدای چرخ‌خیاطی قطع نمی‌­شد. اسمش کارگاه دوخت ماسک بود، ولی همه کار می‌­کردند. از دوخت گان[۱] تا برش­‌کاری برای کارگاه­‌های دیگر و بسته‌بندی لباس‌­ها. دو طرف سالن را چرخ­‌های رنگ و وارنگی پر کرده بود که معلوم می‌­شد هر کدام از خانه‌­ای آمده. همه ماسک به صورت داشتند. روی فرش‌­ها پارچه‌­هایی کشیده بودند که به آن‌ها آسیب نرسد.

خانمی روی زمین مشغول بسته‌بندی گان بود. چند نفری هم در آشپزخانه بودند و با چای و حلوا، پذیرایی می‌­کردند تا خستگی به تن کسی نماند. بی‌­بی نرجس گفت حلوا را خودم در خانه درست کردم که از سالم بودنش مطمئن باشم. نکات بهداشتی را محکم رعایت می‌­کردند؛ بیماری از هر راهی می‌­توانست وارد جمع بشود و بقیه را مبتلا کند. البته هیچکس ترسی از بیماری نداشت. اعتقاد داشتند شهدا حفظ‌شان می‌­کنند.

آقای سرویس‌کار

درگیر تعارفات و پذیرایی بودیم که دیدم پیرزنی که­ کناری نشسته بود بلند شد. با اصرار گفت کاری به من بدهید. خیلی پیر بود و کسی از او توقعی نداشت. اما نمی‌­توانست فقط بنشیند و نگاه کند. آخرش خانمی که بسته‌بندی می­‌کرد را قانع کرد تا کمکش کند. آن طرف دیگر، بحث بود که چند تا از چرخ‌­ها، جام کرده و نیاز به تعمیر دارد. تماس گرفتند تا تعمیرکار بیاید. مردی که برای تعمیرات آمد، چرخ­‌ها را بدون درخواست مزد سرویس کرد و رفت. گفتند تعمیرکار ثابت کارگاه شده و هروقت نیاز باشد با جعبه‌ابزار پیدایش می­‌شود. بی سروصدا کارش را می‌­کند و می‌رود.

نشاط معنوی

فهمیدم مواد اولیه‌­شان دارد تمام می‌­شود. بعضی‌­ها دست‌شان خالی شده بود و خیلی کلافه بودند. شاکی از اینکه کاری برای انجام دادن نیست. حتی تحمل نیم ساعت بیکاری را نداشتند.

حین سروکله زدن‌ خیاط‌ها، خانمی با مادر پیر و فرزند خردسالش، سبزی به دست وارد شدند. نان و پنیر هم آورده بودند. وقتی پرسیدم این‌­ها برای چیست، با اضطراب گفت سبزی‌ها را قشنگ شستیم و ضدعفونی کردیم، خیال‌تان راحت باشد. بینید چقدر تمیز است. لبخندی زدم و گفتم شما هم خیال‌تان راحت، من مأمور بهداشت نیستم!

بالاخره سفره دلش را پهن کرد. گفت شرایط کار در اینجا را ندارم. برای همین، گاهی با نذر مختصری به اینجا سر می‌­زنم تا در کار خیرشان سهیم شوم. خانم جوانی با خنده گفت ما از وقتی به اینجا آمدیم، اضافه وزن گرفتیم! بساط نان و پنیر سبزی را که پهن کردند، گفت امروز تولد حضرت رقیه است. این سفره را به نیت ایشان انداختیم. هر کس بلد است، مولودی بخواند. دست زدند و خواندند و با دلی آرام، مهیای سفره شدند. نشاط در چهره‌­های خندانی که انگار نه انگار از صبح تا عصر یکسره کار کرده بودند، موج می‌زد.

آرزوهای مقدس از دوره دفاع مقدس

به اذان مغرب نزدیک می‌­شدیم. کم‌کم همه از چرخ­‌ها جدا شدند و خود را برای نماز آماده کردند. یکی از خانم‌­ها گفت: دامادم را صدا می‌­زنم بیاید نماز بخواند. دامادش روحانی بود و نماز جماعت کارگاه را برعهده داشت. این خانم بی‌بی فهیمه دشتی، خواهر بی‌بی نرجس بود. یک برادرشان شهید شده و بود و سه برادر جانباز داشتند.

تعجب کردم که سنش مثل بقیه همسران شهدا، بالا نیست. ولی می‌گفت همسر شهید است. حتی فرزندانش هم خیلی بزرگ نبودند. با کنجکاوی سوال کردم. گفت: وقتی برادرهای جانبازم را با آن روحیه بالا و شوخ‌طبعی جامانده از روزهای جبهه می‌­دیدم، آرزو کردم با یک جانباز ازدواج کنم. تا اینکه سیدقاسم سامیه زرگر؛ جانباز و آزاده روزهای دفاع مقدس، به خواستگاری­‌ام آمدند.

این وصلت سر می‌­گیرد و صاحب سه فرزند می‌­شوند، یک دختر و دو پسر. این آزاده جانباز، در سال ۸۴ به خاطر عارضه‌­ای که داشته، به شهادت می‌­رسد. او می‌­ماند و بچه­‌ها. دخترش همسر همان روحانی امام جماعت بود و در همین کارگاه ماسک می‌­دوخت. پسرانش در کار ضدعفونی معابر کمک می‌­کردند. یکی‌شان طبقه پایین همان خانه زندگی می‌­کرد. همان که اسمش را روی زنگ خوانده بودم.

کنده از زمان، آکنده از هیجان

چون حجم دوخت و دوزها خیلی کم شده بود، عده‌­ای بعد از نماز رفتند و چند نفری ماندند تا کار تمام شود. من البته خیلی در وادی زمان نبودم. تازه داشتم از فضا لذت می‌­بردم که دیدم بقیه هم کارهایشان را جمع و جور کردند و قصد رفتن دارند.

آنجا برایم کششی داشت که دوست داشتم بمانم. عین خاطراتی بود که از زنان پشتیبان جنگ شنیده و خوانده بودم. همیشه دلم می­‌خواست آن فضاهایی که در ذهنم تجسم می‌­کردم، تجربه کنم. شاید این رویا تحقق یافته بود، در دل همان خاطرات و با همان کیفیت، ولی در سال ۹۹، نه دهه ۶۰! ناچار خداحافظی کردیم و از معراج بازگشتیم…

منبع: فارس

منبع: مشرق

کلیدواژه: کرونا اعتراضات آمریکا سهام عدالت مجلس یازدهم کرونا ماسک یزد ویروس کرونا مدافعان سلامت خوانده بودم

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۵۷۲۷۴۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

با این خوراکی های خوشمزه خواب آلودگی و بی حالی بهاری را دور کنید

واب ناکافی اغلب احساس خستگی مفرط و بی حالی را در بدن ایجاد می‌کند. افراد اغلب تلاش دارند با مصرف ویتامین‌های تقویتی و انجام سایر درمان‌های دارویی این احساس خستگی مفرط را از خود دور کنند. اما به باور متخصصان می‌توان در صورت خستگی مفرط و کاهش توان جسمانی با مصرف یک سری مواد غذایی تا حد زیادی نیروی از دست رفته بدن را جبران کرد.

به گزارش همشهری آنلاین، آیا اغلب شب‌های خود را با غلت زدن در تخت و تلاش مفرط برای خوابیدن سپری می‌کنید و با احساس خستگی از خواب بیدار می‌شوید؟ پس این ضعف و خواب ناکافی نشان‌دهنده کمبود یک ماده معدنی حیاتی به نام منیزیم است که ممکن است منجر به چندین مشکل سلامتی مانند گرفتگی عضلات شود. ضعف، ضربان قلب نامنظم و فشار خون بالا. با این حال، ساده‌ترین راه برای رفع این وضعیت، گنجاندن غذاهای غنی از منیزیم در رژیم غذایی روزانه است.

چگونه کمبود منیزیم بر سلامتی تأثیر می‌گذارد؟

سطوح ناکافی منیزیم در بدن ممکن است بر سلامت جسم و روان تأثیر منفی بگذارد. کمبود منیزیم ممکن است باعث گرفتگی ناگهانی عضلانی، ضعف و خستگی شود زیرا این ماده معدنی عملکرد مناسب ماهیچه ها را تضمین می‌کند و به متابولیسم (سوخت و ساز) انرژی کمک می‌کند.

علاوه بر این، کمبود این ماده معدنی می‌تواند منجر به مشکلات قلبی وعروقی مانند ضربان قلب نامنظم و فشار خون بالا شود، چرا که منیزیم برای حفظ سلامت قلب و تنظیم فشار خون ضروری است.

در واقع، کمبود شدید منیزیم ممکن است عواقب جدی داشته باشد که می‌تواند بر استخوان، عملکرد اعصاب و سلامت کلی تأثیر بگذارد. برخی از غذاهای رایج وجود دارد که می‌توانند به طور طبیعی سطح منیزیم را در بدن افزایش دهند. ادامه مطلب را بخوانید تا بیشتر با این غذاها آشنا شوید.

اسفناج یکی از بهترین منابع گیاهی منیزیم است. اسفناج پخته شده در هر ۱۰۰ گرم حدود ۷۹ میلی گرم منیزیم را فراهم می‌کند. استفاده از اسفناج در سالاد، سوپ، ماست یا همراه سیب زمینی سرخ شده یا حتی آنگونه که در کشور ما مرسوم است به صورت خورش (خورش اسنفاج یا آلو اسفناج) می‌تواند به افزایش مصرف منیزیم کمک کند.

بادام

بادام غنی از مواد مغذی و سرشار از منیزیم است و در هر ۱۰۰ گرم حدود ۲۶۸ میلی گرم منیزیم دارد. خوردن با دام به همراه سایر مغزها و آجیل‌ها یا اضافه کردن آن به گرانولا، راه‌های آسانی برای افزایش مصرف منیزیم هستند.

تخم کدو تنبل

تخم کدو تنبل یکی دیگر از منابع عالی منیزیم است که در هر ۱۰۰ گرم تقریبا ۵۳۵ میلی گرم منیزیم دارد. پاشیدن تخم کدو تنبل روی سالاد، بلغور جو دوسر یا ماست می تواند باعث رفع نیاز روزانه به منیزیم شود.

آووکادو

آووکادو نه تنها سرشار از چربی‌های سالم است، بلکه منبع خوبی از منیزیم نیز است و در هر ۱۰۰ گرم حدود ۲۹ میلی گرم منیزیم دارد. افزودن آووکادو به ساندویچ ها، سالادها یا اسموتی‌ها می‌تواند به دریافت منیزیم شما کمک کند.

شکلات تلخ

شکلات تلخ نه تنها خوشمزه است، بلکه منبع خوبی از منیزیم نیز هست و در هر ۱۰۰ گرم تقریبا ۲۲۸ میلی گرم منیزیم دارد. انتخاب شکلات تلخ با محتوای کاکائوی بالا (حدود ۷۰ درصد یا بیشتر) می‌تواند منیزیم روزانه مورد نیاز بدن را همراه با سایر فواید سلامتی فراهم کند.

لوبیای سیاه

لوبیای سیاه یکی از انواع حبوبات مغذی است که سرشار از منیزیم است. لوبیای پخته در هر ۱۰۰ گرم ، تقریبا ۱۶۰ میلی گرم منیزیم دارد. گنجاندن لوبیای سیاه در غذاهایی مانند انواع آش‌های ایرانی، سالاد یا سوپ می‌تواند به افزایش سطح منیزیم شما کمک کند.

کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • با این خوراکی های خوشمزه خواب آلودگی و بی حالی بهاری را دور کنید
  • امیدها در شهر خسته زنده شد؛ هواداران نساجی: در لیگ برتر می مانیم! / فیلم
  • نیروی انتظامی یک نیروی خستگی ناپذیر است
  • عنایتی: از این صحبت‌ها خسته شدم!
  • آشنایی با زنان عارفی که مردان دانشمند از محضرشان درس گرفتند
  • اعتراف بلینگام: زیدان از دستم خسته شده است!
  • با دقت در نحوه خوابیدن به خواسته‌های درونی خود پی ببرید
  • ویدیو کامنت| دلایل خستگی دائمی چیست؟
  • کمبود ویتامین D چه خطراتی برای زنان دارد؟
  • 6 علامت که می‌تواند نشان دهنده تومور مغزی باشد